بیسوادی هنوز ریشهکن نشده و فاصله زیادی تا رسیدن آن به صفر وجود دارد. این را آمارها میگوید و البته آمارها هم در این حوزه چندان دقیق نیست و به گفته رییس سازمان نهضت سوادآموزی بر اساس خوداظهاری جمعآوری و پالایش شده است.
به تازگی وزیر پیشین آموزش و پرورش در دولت سیزدهم از وجود ۹ میلیون بی سواد مطلق خبر داده که با توجه به مسئولیت او به نظر میرسد که آمار مطرح شده مستند باشد. پیش از این آمارهای سازمان نهضت سوادآموزی در سال ۱۴۰۰ از وجود ۷.۵ میلیون بیسواد خبر داده بود. نکته اینجاست که آمار سال ۱۴۰۰ نسبت به سالهای قبل خود از کاهش بیسوادان کشور حکایت داشت اما اگر آمار وزیر پیشین آموزش و پرورش را مبنا قرار دهیم بیسوادان در دو سال گذشته افزایش یک و نیم میلیونی داشتهاند. موضوعی که نشاندهنده خارج شدن آموزش از دسترس برخی طبقات است که فرزندان خود را از سن ۷ سالگی یا کمتر مجبور به کار میکنند.
اما ببینیم بیسوادان در کشور بیشتر در کدام استانها هستند و در چه بازه سنی قرار دارند.
آمار بیسوادان در کشور وقتی بیشتر نگرانکننده به نظر میرسد که در کنار آمار ثبت نام کلاساولیها قرار بگیرد. تاکنون و در آخرین ماه تابستان ۱۴۰۲، فقط ۸۳ درصد بچههایی که در ۷ ساله بودهاند در کلاس اول نام نوشتند. این یعنی ۲۷ درصد دیگر از کودکان احتمالا تحصیل را آغاز نمیکنند. این آمار برای سال گذشته حدود ۷۷ درصد بوده است که به زعم کارشناسان بسیار نگرانکننده است و خبر از جاماندن ۳۳ درصد کوکان از تحصیل میدهد.
طبق آمار بازماندگان از تحصیل در سال گذشته ۲۰۴ هزار و ۳۱۲ نفر بودند. از این تعداد حدود ۴۵ هزار نفر آنان به تحصیل بازگشتند و جذب شدند اما باقی همچنان از تحصیل دور ماندند.
همچنین طبق آمار آموزش و پرورش، از مجموع ۴۷۵ هزار دانشآموز اتباع حدود ۳۴۰ هزار نفر ثبتنام مدارس را انجام دادهاند.
در حوزه مقابله با بی سوادی مطلق خلاء قانونی نیز وجود دارد. آموزش و پرورش نمیتواند خانوادههایی را که فرزند خود را در سن تحصیل به مدرسه نمیفرستند، مواخذه و به شکل قانونی با آنها برخورد کند. بنابراین اگر حتی جمعیتی حدود ۲۰۰ هزار نفری هر سال از تحصیل بازبمانند ظرف پنج سال یک میلیون نفر به بیسوادان کشور اضافه میشود. بنابراین عدم تحصیل کودکان پیامدهای اجتماعی گسترده دارد و موضوعی نیست و با توجه به ناتوانی کودک در انتخاب نباید صرفا این موضوع را به خانوادهها واگذار کرد.
قسمت دیگر ماجرا اینجاست که ۹۲ از کودکانی که کلاس اول را گذراندند در مقطع دوم ثبت نام کردند. این یعنی ۸ درصد از کودکانی که سال اول را گذراندند در مقطع دوم ریزش داشتند که باید آنها را از آمار ۷۷ درصد اولیه کم کرد. بنابراین میتوان گفت سال گذشته کودکانی که برای سوادآموزشی و تحصیل باید راهی دبستان میشدند، ۶۹ درصد به کلاس دوم رسیدند و باقی از تحصیل جاماندند.
البته از این نکته نیز نباید گذشت که این ریزش در سالها بعد تا ششم دبستان نیست در حدود ۵ درصد ادامه دارد و هر سال ۵ درصد از دانشآموزان برای سال بعد ثبت نام نمیکنند. بنابراین بخشی از دانش آموزان نیز هرچند بی سواد مطلق نیستند اما عملا سواد بسیار کمی دارند.
بیشترین میزان باسوادی در کشور مربوط به بازه سنی ۱۰ تا ۴۹ سال است. در این بازه سنی به گفته علیرضا عبدی رییس سازمان نهضت سوادآموزی، ۹۷ درصد جمعیت ۸۵ میلیونی باسواد هستند. به این ترتیب در بازه سنی ۱۰ تا ۴۹ سال حدود یک میلیون و ۷۰۰ هزار بی سواد مطلق وجود دارد و باقی بیسوادان خارج از این گروه سنی هستند.
همچنین مردان بیش از زنان باسواد هستند و فاصله رشد باسوادی مردان و زنان حدود ۶ درصد است. بنابراین میزان بیسوادی در زنان بیشتر از مردان است اما نکته اینجاست که ترک تحصیل در مردان بیشتر از زنان رخ میدهد. طبق آمار در کنکور سراسری ۱۴۰۲، حدود ۶۰ درصد داوطلبان دختر بودند که به خوبی نشان میدهد هر چند در آمار مردان سواد بیشتری دارند اما همزمان نسبت کمتری از آنها مدرسه را به پایان میرسانند و وارد دانشگاه میشوند.
بالاترین میزان بیسواد در ایران نیز به ترتیب در استانهای سیستان و بلوچستان، خوزستان، آذربایجان غربی، لرستان و هرمزگان است.
فاصله سواد شهر و روستایی کشور نیز امروز به ۱۱ درصد رسیده است. البته این آمار یک خلاء مهم دارد و آن میزان سواد جمعیت حاشیه شهرهاست. جایی که به نظر میرسد شاید از روستاها نیز آمار بیسوادان بیشتری داشته باشد. چراکه دسترسی به تحصیل در روستا تا مقطع ششم در بسیاری از مناطق کشور آسان و کم هزینه است. اما در حاشیه شهرها چنین نیست و تحصیل گرانتر از روستاست. همچنین در فصلهایی که دانشآموزان به مدرسه میروند فصل کار کشاورزی نیست اما کودکان حاشیه شهر در هر شرایطی میتوانند در خیابانها، مترو و دیگر نقاط به شکل غیرقانونی مشغول به کار شوند.
به روند کنونی مقابله با بیسوادی در کشور انتقادهای زیادی وارد است. سازمان نهضت سوادآموزی در سال ۵۸ و به دستور امام خمینی تشکیل شد و توانست در دهه ۶۰ عملکرد مثبتی در کاهش آمار بیسوادی داشته باشد. اما با توجه به رشد جمعیت کشور از سال ۵۸ تاکنون باید برنامهریزی و سیاستگذاریهای دقیقتری در این حوزه وجود داشته باشد تا بتوان هر ساله شاهد کاهش بیسوادان و به ویژه بیسوادان مطلق در کشور بود.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟